4 تا خبر طولانی..........
سلام به عشق مامانی.... ساعت دوازده ونیمه شب به وقت تهران. با بابا مهدی رفتین تو اتاق خواب . داشتم بقیه غذای نخورده ات رو خالی میکردم تو سطل. صدای خنده هاتون میومد. بعد در عرض یک ثانیه صدای خر و پف بابا مهدی. اومدم نشستم پای نت . شما رو هم نمیدونم خوابی یا بیدار. صدای جرق و جوروق تختتتو میشنوم..... خوابم نمیاد گفتم کلی وقایع ثبت نشده دارم. تو روز که وقت نمیکنم ، الان بنویسمشون.... اولین و مهمترینش اینکه اندازه تمام دنیا دوست دارم........ دومیش هم ادامه قصه دندانپزشکیه. به اونجا قصه رسیده بودیم که بردمت پیش دکتر محمودیان که از بهترین دندانپ...
نویسنده :
مامانی
2:55